بدون عنوان
گاردنر هوش را نه به صورت IQ بلکه به عنوان مهارت ها و استعدادهایی می داند که فرد را قادر به حل مسئله و دستیابی به دانش جدید میکند.
به زعم گاردنر 8 نوع مختلف هوش وجود د ارد :
1- هوش بیانی : کسانی که بیشترین یادگیری را از طریق خواندن ، نوشتن ، گوش کردن و صحبت کردن دارند . این افراد اطلاعات را از طریق خواندن کتب و بحث و مناظره درباره موضوعات مختلف به دست می آورند .
2- هوش ریاضی / منطقی : این افراد با طبقه بندی و فهرست بندی و تفکر انتزاعی درباره الگوها، روابط و اعداد یاد می گیرند .
3- هوش تصویری : این افراد از طریق طراحی و تجسم کردن ، آن هم از طریق چشم ذهن بیشترین یادگیری را دارند . آنها از طریق نمودار ، تصویر و ابزارهای بصری بهتر یاد می گیرند .
4-هوش موسیقیایی : این افراد از طریق ریتم و ملودی و گوش دادن به موسیقی یاد می گیرند .
5- هوش فیزیکی : این افراد از طریق حرکت یاد می گیرند و معمولا توانایی نشستن در یک جای ثابت را ندارند و ترجیح می دهند ایستاده کارهایشان را انجام بدهند .
6- هوش برون فردی : این افراد از طریق ارتباط برقرار کردن با دیگران از جمله سهیم شدن ، مقایسه کردن و یا حتی همکاری کردن یادگیری بیشتری دارند . آنها معمولا رهبران گروهی فوق العاده و توان مند در کار گروهی می شوند .
7- هوش درون فردی : این افراد معمولا از طریق کار فردی یادگیری بیشتری دارند ولی آنها خجالتی نیستند بلکه افرادی مستقل و منظم هستند .
8 - هوش طبیعی : افراد با هوش طبیعی معمولا از طریق کار با طبیعت بیشتر یاد می گیرند و از یادگیری درباره اتفاقات طبیعی و موجودات زنده لذت می برند . آنها در رشته های علوم طبیعی بسیار موفقند و به مسائل محیط زیست عشق می ورزند .
با توجه به مطالب فوق چنین به نظر می رسد که افراد مختلف در زمینه های محدودی از موارد بالا از هوش بالایی برخوردارند و این ابعاد هوش نسبت به یکدیگر هیچ برتری ندارد و هیچ کدام صحیح یا غلط نیستند و صرفا با هم تفاوت دارند . و افراد با هوش های مختلف باید در جایگاه مناسب خود قرار گیرند .